شاعر دربار❗

صفحه اشعار مهدی حق شناس

شاعر دربار❗

صفحه اشعار مهدی حق شناس

دندانِ لق بودند و شرمی روی پیشانی

یک عُمر خو کردیم ، با مفهومِ قرآنی

تا آمدیم از بی کفایت ها سخن گوییم

دَم زد هزاران منبر ، از اندرزِ لقمانی

ما نقد را بر نسیه های وهم می دادیم

حتی نشد یک ابر از این صبر ، بارانی

دیگر برای اشک جایی نیست وقتی که

پیغمبری فرزند را میکرد قربانی

آه ای ترازوی عدالت جوی پوشالی

از حسرتِ آغوشِ بی حسرت چه میدانی؟

 

مهدی حق شناس